فناوری اطلاعات و ارتباطات به منزله ابزار مدیریت فرهنگی

فناوری اطلاعات و ارتباطات به منزله ابزار مدیریت فرهنگی

عدم توسعه در حوزه فرهنگ و عدم مطابقت آن با محیط باعث لطمات جبران ناپذیری از‌‌ ‌لحاظ کیفی و کمی در تمامی ابعاد آن چه از لحاظ محتوایی و چه از لحاظ ابزاری وارد‌ ‌می‌د‌سازد. با توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات می توان جلوی تکرار تجربه تلخ از بین رفتن کتابخانه‌‌های غنی‌ ‌را گرفت.‌ ‌با توسعه این فناوری می‌‌توان، دایره مخاطبان را گسترده کرد. به حدی که بسیاری از دشمنان دین و‌ ‌مکتب شنوای پیام شما شوند. با این توسعه، می توان پذیرش و هضم مفاهیم دینی را‌ ‌آسان‌تر و پررنگ‌تر نمود. با نگرش توسعه به فناوری اطلاعات و ارتباطات، می توان حوزه فرهنگ را موثرتر، قابل‌‌ ‌پذیرش‌‌تر و پویاتر نمود. آیا شخصیتهایی که دلسوز جامعه و نظام دین هستند.‌‌ ‌حاضرند از توسعه فناوری های نوین چشم پوشی کنند و از ابزارهای لازم و سیستمهای مدیریتی آن پرهیز‌ ‌کنند.‌‌
تحولات و ارتقای کمی و کیفی چشم گیری که در دنیای ارتباطات صورت گرفته است، تاثیرات‌ ‌شگرفی بر پیشرفت و مدیریت کلان و خرده نهادهای فرهنگی گذاشته است. نهادهای فرهنگی موفق و‌‌ ‌مدیران سازنده کسانی هستند که پیوسته دنباله روی روشهای نو و موثر، و متناسب با‌ ‌اهداف والای خود‌ ‌می باشند. به دنبال پذیرش مقوله رقابت به عنوان یک اصل در توسعه و پیشرفت و لازمه‌ ‌ماندگاری در عرصه رقابت و چیرگی بر رقبا، روی آوردن به ابزار و سیستمهای مدیریتی‌ ‌کارآمد و قوی می باشد. بنابراین باید آمارهای ظاهری و کاغذی را رها کرده و به سمت‌ ‌شناخت ضعفهای موجود و ناکارآمدی سیستمهای مدیریتی موجود و نقاط قوت رقبای فرهنگی،‌ ‌علمی و تبلیغی حرکت نمود. و با نگاه کارشناسانه، به دور از خوف از مورد نقد قرارگرفتن‌ ‌و جدای از نیات آلوده، با هدف اصلاح و توسعه فرهنگی، گام برداشت.‌
گرچه نباید غافل شد که برای مدیریت فرهنگی، بهره مندی از ابزار به تنهایی کافی نیست، بلکه‌ ‌به خاطر پیچیدگی و اثرگذاری عوامل مختلف بر یکدیگر، امر مدیریت به کارشناسانی‌ ‌با تجربه و متخصصانی مسلط بر کار، نیاز دارد.

چنان که در مقوله امنیت شبکه‌د‌های‌ ‌اطلاع رسانی، نیازمند کارشناسان امنیتی و در مقوله اثرگذاری بر مخاطبان، نیازمند‌ ‌کارشناسان روانشناسی، اجتماعی و تبلیغی می باشد. مدیر بدون کارشناس همچون، کتاب خوان‌ ‌بدون چشم است که نتیجه ای جز سردرگمی و بیراهه رفتن در پی ندارد. و پس از هدررفتن‌ ‌توان و سرمایه انسانی و مالی ناتوان مانده و نسبت به مقوله توسعه مدیریت و فناوری های آن سوءظن‌‌ ‌پیدا می کند و به جرگه مخالفان آن می پیوندد. به چنین گروهی باید گفت:‌ در عصر سرعت و رقابت نباید راهها را صد ساله پیمود؛ آن هم‌ ‌با روشهایی که بعضا یا غالبا در عصر حاضر نامانوس هستند. مقوله احتیاط، در ورود‌ ‌به توسعه و وسواس در خرج توان مالی و انسانی خدا خلاف احتیاط است.‌
‌جهت نیل نهادهای فرهنگی به اهداف توسعه که ارتقای سطح کمی و کیفی خدمات فرهنگی است و‌‌ ‌نیز دسترسی به مقدمه های پیشرفته پرورشی و تربیتی باید به پدیدهICT ‌ ‌یا فناوری‌ ‌اطلاعات و ارتباطات روی آورد.‌ ‌و می‌‌توان گفت که نوع رویکرد و بهره گیری از آن اثراتی تعیین کننده در توفیق یا عدم‌ ‌توفیق یک نهاد فرهنگی دارد. در چند قرن اخیر مهم‌‌ترین تحولی که در توسعه نهادهای فرهنگی‌ ‌رخ داده است، پیدایش و نفوذICT ‌ ‌در ارکان حوزه ترویج فرهنگ می باشد. ICT‌‌ ‌توانست، کتب خطی را تبدیل به دیتایی کند که عمرشان‌‌ ‌را از ۵۰ سال به بیش از ۵۰۰ سال برسد. ICT‌ ‌توانست، کلام علماء و فرهیختگان دینی را‌ ‌در مدرسه مبارکه فیضیه در بالای منبرها و کلاسهای درست به آفریقای جنوبی و آمریکای‌ ‌لاتین ببرد. ICT‌ ‌توانست، ارتباط بین تشنگان حقیقت و منابع فکری و علمی دینی را در‌ ‌کوتاه ترین زمان ممکن برقرار کند. در قدیم برای دسترسی به کتابخانه‌های بزرگ و غنی‌ ‌به حمایت حکومتها نیاز بود و دسترسی به چنین کتابخانه‌ها هم بسیار محدود و مشکل‌ ‌بود. ولی،ICT ‌ ‌کتابخانه‌ای را به وسعت کره خاکی ایجاد کرده است که امکان عضویت‌ ‌همگان ممکن می‌باشد. بنابراین‌ ‌رویکرد صحیح به آن، یک حرکت خردمندانه است و پرهیز از آن امری از روی غفلت می‌باشد.‌ ‌بدون شکICT ‌ ‌می‌تواند، خواسته‌های دو طرف منابع علمی و خدماتی در حوزه فرهنگ را‌‌ ‌برآورده کند، به شرط آن‌که در پیاده سازی آن از روشهای علمی استفاده شود و فرهنگ‌‌ ‌آن‌را در بین نیروها تسری داده و بخش انسانی به سلامت و توفیق‌رسانی فردی و‌ ‌اجتماعیICT ‌ ‌ایمان داشته باشند. در این هنگام، می‌توان انتظار داشت که آثار حوزه‌ ‌فرهنگ به نحو مطلوب و متناسب با نوع کار نتیجه بخش‌‌ ‌شود و بر مخاطب تاثیر‌ ‌گذارد.‌

رویکرد نهادهای فرهنگی و مدیران آن بهICT ‌‌ ‌و اطلاع‌رسانی به انحای مختلف در محیط های‌ ‌اطلاع‌رسانی، همچون اینترنت، باید با توجه و برنامه‌ریزی خاصی صورت گیرد، باید بین‌ ‌ابزارهایICT ‌ ‌و زمینه‌های بهره‌گیری از آن تناسب سازی نمود.‌ ‌کثرت و تخصصی بودن دانشهای رایانه‌ای از تولید اطلاعات به شکل دیجیتالی تا نحوه‌‌ ‌ارائه آن به دست مخاطب نیازمند دانشها و تخصصهای متعددی است که از عهده یک مدیر‌ ‌تنها خارج است، لذا باید به همان اطلاعات مبنایی و عمومی مورد نیاز اکتفا کرد. در‌ ‌دنیای تخصص وظیفه نصب، توسعه و نظارت بر ابزارهایICT ‌ ‌را بردوش گروهها و یا افراد‌ ‌خاصی قرار می‌دهند. که یا تحت نظارت کلی مدیریت کلان و یا تحت مدیریت مستقیم که‌ ‌آشنا و متخصص مورد نیاز در راستای اهداف و منویات فرهنگی می‌باشد، اداره‌‌ ‌می‌شوند. تا امکان متناسب‌‌سازی و هماهنگ‌سازی ابزارICT ‌ ‌با سایر بخشها و حوزه‌ها‌ ‌فراهم شود. یک مدیر موفق، باید به سطح دانش و سواد کاربران و کسانی‌که درگیرICT ‌‌ ‌هستند، توجه داشته باشد.‌
‌می‌توان، به وسیله دوره‌های آموزشی مورد نیاز، با ترغیب و تشویق نیروی انسانی به‌ ‌بهره‌گیری ازICT ‌ ‌در محل کار و منزل به ایجاد مدلهای مشابه برای آشنایی و کسب تجربه‌ ‌بیشتر دست یافت. مواردی از قبیل اشتراک مجلات مربوط، کتابخانه، تسهیلات خرید شخصی‌ ‌رایانه، امانت دادن رایانه در مدت زمان کم به کاربران، ارجاع برخی کارها به رایانه،‌ ‌درخواست برخی اطلاعات به شکل دیجیتالی نیز می‌تواند از امورات تشویقی یک مدیر باشد.‌ ‌یک مدیر، نباید از مشاوران فنی همسو بی‌بهره باشد. ‌
از سویی عقیده و پیامی که مخاطب نداشته باشد، نمی‌تواند ادامه حیات دهد و فرهنگی نیز که مخاطب‌ ‌دارد، ولی به خاطر نحوه ارتباط و بسیاری از‌ ‌موارد دیگر، مخاطبان خود را از دست می دهد، نمی تواند ادامه حیات داشته باشد. در نگاه کلان، مردم به دنبال‌‌ ‌فرهنگ برتر هستند. ولی مجبور نیستند که از طریق ما و از کلام‌‌ ‌ما به هدفشان برسند، بلکه اگر رفتار و کلام ما متناسب فهم، درک، شانیت، جنسیت، ملیت‌ ‌و عقاید سیاسی و تمایلات آنان نباشد، مسیر خود را از راههای دیگر بر می‌‌گزینند که‌ ‌بعضا راههای باطل و منتهی به مهلکه‌هایی هستند، و ما در این سوء انتخاب بی‌تقصیر نیستیم. ‌
بارها دیده شده است که در مراکز متعدد فرهنگی جوابهای سوالات را غیر متناسب داده‌اند‌‌ ‌و عکس‌العملهای مخاطبان نامناسب بوده و بعضا دفع شده‌اند. خطای بزرگی است که‌ ‌بپنداریم، مردم خطاهای ما را نمی‌بینند و چون مردم خواهان هستند، دوباره‌ ‌بازمی‌گردند. در عصر ارتباطات و سرعت، حرکتها و جوابهای دیر و کند با توسعه و‌ ‌موفقیت در مدیریت سازش ندارد. کندی و تامل در مسائل فردی، علمی و تربیتی شاگردان‌ ‌خاص مفید است، ولی زمانی‌که جوابگوی جمع و یا جامعه‌ای شدیم، باید به مقدار نیاز،‌ ‌به کار خود سرعت، دقت و تناسب دهیم. فرهنگ مخاطب محوری، می‌تواند، پشتوانه قویICT ‌ ‌شود، تا بتوان به اهداف آن رسید و در نهایت مقوله فرهنگ و زیر مجموعه آن، با‌‌ ‌بهره‌گیری صحیح و اصولی ازICT ‌ ‌به عنوان یک ابزار قوی و موثر، اهداف خود را پیش‌ ‌برده و افراد بیشتری را زیر چتر هدایت خود قرار دهد و به هدف اصلی خود نایل آید.‌

منبع : روزنامه رسالت


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 شهريور 1393برچسب:, | 17:12 | نويسنده : dabir |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.
?